به گزارش مشرق، داستان سیاست استعماری انگلیس در ایران، داستان تلخ و ریشهداری است که بسته به موقعیتهای زمانی مختلف فراز و فرود یافته اما هرگز کمرنگ نشده است. این نوشتار بر دوره سلطنت قاجار و بُعد اقتصادی استعمار انگلیس در آن دوره متمرکز است. سلسله قاجار جمعا ۱۲۹ سال بر ایران حکومت کرد یعنی از سال۱۱۷۵ هجری شمسی (۱۷۹۶ میلادی) با حکومت آقامحمدخان قاجار آغاز شد و تا ۱۳۰۴ شمسی (۱۹۲۵ میلادی) و عزل احمدشاه از سلطنت ادامه یافت.
دوره حکومت قاجاریه که مصادف با قرن نوزدهم میلادی بود، اوج استعمار و استثمارگری کشورهای اروپایی محسوب میشد، زیرا به دلیل انقلاب صنعتی و پیدایش سرمایهداری، قدرتهای اروپایی به دنبال مستعمرات مختلف و بازارهای هدف میگشتند و در صدر این قدرتهای استعمارگر بریتانیا قرار داشت.
بیشتر بخوانید:
دُم روباه صفتان انگلیسی چگونه از کشور چیده شد؟
اما چرا ایران؟ ایران برای انگلستان حائز اهمیت فراوانی بود؛ زیرا با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی، ایران پلی برای اتصال با هندوستان مرکز مستعمراتی بریتانیا و سپری برای دفاع از آن بود. از طرفی شوروی نیز به دنبال عمل وصیت تزار سابق خود برای دستیابی به آبهای گرم بود. به همین خاطر ایران به مرکز تقابل و درگیری این دو قدرت تبدیل شد. اما کشف نفت در سال۱۲۸۷ (۱۹۰۸) اهمیت ایران و خوزستان را دوچندان و رابطه انگلیس و ایران را متفاوت کرد. سود حاصل از این اکتشاف و سپس تاسیس پالایشگاه، زمینه ساز شکوفایی اقتصاد انگلیس و پیروزی در جنگ جهانی شد.
اینجا به ۱۰ مورد از اقدامات استعماری مهم در عصر قاجار اشاره میکنیم که برای انگلیس منافع مادی و البته سیاسی به همراه دارد:
۱. امتیاز خط تلگراف ـ پستخانه اهواز به تهران
امتیاز خط تلگراف ـ پستخانه اهواز به تهران که ۱۰۹۰ کیلومتر طول داشت. در سال ۱۸۶۲ میلادی به مدت ۶۰ سال به انگلیسیها داده شد. البته بعدها خطوط فرعی دیگری هم تاسیس شد و امکان ارتباط بین شهرهای مختلف ایران و ارتباط با اروپا پدید آمد. بر طبق این امتیاز، دولت ایران میپذیرفت خط تلگراف کشیده شود و اجازه میداد انگلیسیها از آن استفاده کنند. ایران باید مبلغ کافی برای خط تلگراف را تعیین میکرد و چون تجهیزات در اروپا بهتر به دست میآید، آن را هم به انگلیس سفارش میداد. در ضمن یک صاحب منصب انگلیسی هم بر خط تلگراف نظارت میکرد.
۲. امتیاز رویتر (۱۸۷۲ میلادی)
طبق گزارشهای تاریخی موجود «نخستین امتیاز عمدهای که در ایران برای بهرهبرداری از معادن کشور و از جمله معادن نفت به خارجیان اعطا شد، به دوره ناصرالدین شاه بازمیگردد.»
جولیوس دو رویتر از یهودیان انگلستان در قبال اعطای وامی به ناصرالدین شاه امتیازی را کسب کرد که به موجب آن، امتیاز انحصاری راهسازی، ساختن راه آهن ایران و استخراج همه معادن (به جز طلا، نقره و سنگهای قیمتی) و ایجاد تاسیسات آبی، قنوات و کانالها و استفاده و بهرهبرداری از جنگلهایی را به مدت هفتاد سال و استفاده و نظارت بر گمرک ایران را به مدت ۲۵ سال تصاحب میکرد.
گرچه این امتیاز به واسطه مخالفتهای داخلی و فشار روسها عملا به نتیجه نرسید ولی به قول جرج کرزن وزیر امور خارجه انگلیس این امتیازنامه که شاید یکی از نادرترین و عجیبترین امتیازاتی بود که از سوی دولتی به یک خارجی واگذار شد. (در موقعیتهایی مانند امتیاز رویتر یا قرارداد ۱۹۱۹ که آن هم از حیث وطن فروشی کم نظیر بود و به اجرا در نیامد، ردپای نخست وزیران و صاحب منصبان سرسپردهای مثل میرزا حسین خان سپهسالار یا وثوقالدوله به شدت پررنگ است.)
پس از لغو این قرارداد، انگلیسیها لقمه چربتری به دست آوردند که امتیاز بانک بود. بانکی که تا زمان تاسیس بانک ملی، نقش بانک مرکزی را داشت و بعد از چندسال هم امتیاز استخراج معادن و هم احداث خط آهن به اسم بانک گرفته شد.
۳. امتیاز کشتیرانی بر رود کارون. سال۱۳۰۶ (۱۸۸۸ میلادی)
بعد از مدتها اصرار و فشار انگلیس برای گرفتن این حق و روابط انگلیس با صدراعظم (میرزا علی اصغرخان اتابک)، امتیاز کشتی رانی بر رود کارون به برادران لینچ داده شد. روسها از این امتیاز برآشفته شدند و با تهدید توانستند حق کشتی رانی بر مرداب انزلی و رودخانههای منتهی به خزر را بگیرند. شرکت لینچ در ازای این امتیاز یک لنج به ناصرالدین شاه هدیه داد و در مقابل، نفوذ مالی، سیاسی و اطلاعاتی در منطقه به دست آورد.
۴. امتیاز تاسیس بانک شاهنشاهی
رویتر به جبران خسارت لغو امتیاز قبلی، در سال ۱۸۸۹ امتیاز تاسیس بانکی با سرمایه ۴ میلیون لیره، اجازه نشر اسکناس تا۸۰۰ هزار لیره، ۶ درصد سهم از کل درآمدهای خالص ایران و بهرهبرداری از همه معادن ایران که قبلا واگذار نشده را دریافت کرد. حتی دولت ایران متعهد شد برای شعب بانک یا زمین رایگان بدهد یا به خرید زمین مناسب کمک کند.
این امتیاز باعث سقوط ارزش پول ایران شد؛ زیرا تا قبل از آن معاملات در ایران بر طلا استوار بود اما با رواج اسکناس ارزش پول هم پایین آمد.
۵. امتیاز لاتاری
در سفر ناصرالدین شاه به اروپا، یک فرانسوی به مدت ۷۵ سال هرگونه امتیاز لاتاری و وامهای مربوطه، شرکتها و بلیتها و درآمد حاصل از آن را از شاه گرفت و سپس این امتیاز را به مبلغ ۱۲۰ هزار لیره به یک انگلیسی فروخت. شاه در بازگشت به ایران با مخالفت علما و البته روسها مواجه شد و امتیاز را لغو کرد اما این اقدام باعث اخراج سفیر ایران از لندن و شکایت خریدار شد.
۶. امتیاز رژی (انحصار توتون و تنباکو)
در سال ۱۸۹۰ این امتیاز توسط ناصرالدین شاه به تالبوت داده شد و به موجب آن حق حمل و نقل و خرید فروش توتون و تنباکو در سراسر ایران به مدت پنجاه سال به تالبوت داده میشد. علما به زودی دریافتند که چنین وضعیتی ممکن است پس از توتون برای سایر اقلام ضروری هم پیش بیاید و اجنبی بر مملکت مسلط شود و مبالغی هم که دریافت میشود به جای آنکه صرف آبادی کشور شود، به سفرهای اروپا اختصاص مییابد. به همین دلیل میرزای شیرازی فتوای معروف حرمت استفاده از توتون و تنباکو را دادند و مردم پشت سر علما حرکت کردند و تعدادی هم کشته شدند.
در نهایت با بالاگرفتن شعله قیام، ناصرالدین شاه وادار شد امتیاز را لغو کند. اما بابت خسارت کمپانی یعنی برای معاملهای که اصلا رخ نداده، مجبور شد سالی ۳۰ هزار لیره نزول بپردازد و گمرکات جنوب را ودیعه این قرض بگذارد که ظرف ۴۰ سال اصل و فرع قرض پرداخت شود.
به طور کلی در ماجرای همه این امتیازها دیده شد که همگی ابتدا توسط شاه یا با رشوه گرفتن صدراعظمها بدون بررسی دقیق امضا میشوند و در ادامه اگر با مخالفت رو به رو شوند، نقض میشوند اما طرف انگلیسی غرامت خود را میگیرد. همه امتیازها طولانی مدت هستند و سهم طرف ایرانی بسیار ناچیز است.
۷. امتیاز دارسی (استخراج نفت)
مظفرالدینشاه در سال ۱۹۰۱ میلادی امتیاز اکتشاف و استخراج نفت را به دارسی داد. شرکت نفت دارسی، پس از هفت سال، سرانجام در ۱۹۰۸ میلادی در منطقه مسجد سلیمان به نفت رسید. بر اساس این قرارداد، امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت در سراسر ایران به استثنای ایالات شمالی شامل گیلان، مازندران، گرگان، خراسان و آذربایجان برای مدت ۶۰ سال به دارسی واگذار شد. همچنین بر اساس این قرارداد، دارسی متعهد شد ظرف دو سال، شرکت یا شرکتهایی برای بهرهبرداری از این امتیازات تأسیس کند و سالیانه مبلغ ۲۰ هزار لیره وجه نقد و معادل همین مبلغ از سهام شرکت و نیز ۱۶ درصد از منافع خالص خود را به دولت ایران بپردازد. جالب آنکه سالهای بعد همین ثمن بخس هم به ایران پرداخت نمیشود و کار به لغو قرارداد توسط رضاخان و شکایت دارسی به دیوان لاهه و ... کشیده میشود و رضاخان قراردادی فاجعه بارتر از دارسی را به نام ۱۹۳۳ امضا میکند.
۸. معاهده پاریس (جداکردن هرات از ایران)
همانطور که در ابتدا گفته شد، ایران به عنوان گذرگاهی برای هندوستان محسوب میشد. از این رو انگلیس از سویی تلاش میکرد ایران با حمایت بریتانیا همچون سدی در برابر فرانسه و روسیه از هند محافظت بکند، از سوی دیگر افغانستان را از ایران جدا میکرد تا چون سدی جلوی حمله احتمالی ایران به هند را بگیرد. در ضمن با سیاست درگیری و اختلاف ایران و افغانها؛ جلوی تهاجمات افغانها به هندوستان هم گرفته میشد.
دقیقا مانند دو معاهده ننگین گلستان و ترکمانچای که با فشار انگلیس و پس از دو جنگ بین ایران و روسیه تزاری بسته شد و باعث از دست رفتن قفقاز شد، در زمان ناصرالدین شاه هم پس از دو جنگ بین ایران و انگلیس، معاهدهای در پاریس (۱۸۵۷ میلادی) امضا شد که به موجب آن قاجار از ادعا درباره هرات دست برداشت.
۹. قرارداد ۱۹۱۹
این قرارداد در ۹ اوت ۱۹۱۹ میلادی میان وثوقالدوله نخست وزیر و کاکس وزیر مختار انگلیس امضاء و محرمانه نگه داشته شد. این قرارداد ۶ ماده ای، ضامن همه منافع انگلیسیها در ایران بود و به موجب آن ۲ رکن بزرگ کشور یعنی ارتش و دارایی تحت نظر رایزنان انگلیسی قرار میگرفت. همچنین امتیاز راهآهن و راههای شوسه ایران نیز به آنها واگذار میشد. در مقابل، دولت انگلیس متعهد شد وامی به دولت وقت ایران دهد و خساراتی را که در جنگ جهانی اول به ایران وارد کرده بود، جبران و به احداث راه آهن جدید و تجدیدنظر در تعرفههای گمرکی اقدام کند.
این قرارداد که در واقع دخالت آشکار انگلیس در ساختار سیاسی ایران بود و باعث زوال استقلال مالی و نظامی ایران میشد، با واکنش روحانیون و مردم و مطبوعات و شاعران رو به رو شد و طبق معمول، سایر کشورهای خارجی مخصوصا آمریکا نیز با سلطه همه جانبه انگلیس مخالفت کردند. «سرانجام تحت فشار افکار عمومی وثوق الدوله استعفا داد و مجلس شورای ملی ایران همه مفاد این قرار داد را تقبیح و غیر قابل تصویب اعلام کرد.»
۱۰. مساله قحطی
جنگ جهانی اول (۱۸-۱۹۱۴) از مهمترین اتفاقاتی است که در زمان حکومت قاجار در جهان رخ میدهد و تاثیر این جنگ و عملکرد انگلیس بر ایران هم از عوامل پیشین بیشتر است. در نتیجه این جنگ، بین سالهای ۱۲۹۸ ـ ۱۲۹۶ هجری شمسی (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی) قحطی بزرگی در ایران رخ داد که از بزرگترین قحطیهای تاریخ بود، تلفات جانی فراوانی را سبب شد و به هولوکاست ایرانی معروف گشت.
در جنگ جهانی اول، با وجود اعلام بیطرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلیس و روس به دلیل دلایل ژئوپلتیک و منابع حیاتی ایران که برای ادامه جنگ ضروری بود، از نقاط مختلف وارد کشور شدند. قوای روس در شهرهای آذربایجان، اردبیل، قزوین و انزلی، حضور داشتند و بخشهایی از جنوب کشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نیز در اشغال نیروی انگلیس بود. همچنین واحدهایی از سربازان انگلیسی به همراه نیروهای هندی، به بهانه محافظت از تأسیسات استخراج نفت در منطقه، آبادان را اشغال کرده بودند.
با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، نیروهای روس از ایران خارج شدند و انگلیس برنامه ریزی خود برای پر کردن جای این نیروها را با بزرگ نمایی خطر آلمانها و عثمانی آغاز کرد. اینگونه بود که انگلیسیها از سال ۱۹۱۷ ایران را تحت اشغال خود درآوردند و با توجه به نیاز این قوا به آذوقه، تمام غلات و مایحتاج ایرانیان حتی زیادتر از نیاز عمداً توسط قوای انگلیس جمعآوری میشد.
به نظر برخی متخصصان، در این قحطی نزدیک به ۴۰٪ (در برخی دیگر از منابع ۲۵ درصد) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوء تغذیه و بیماریهای ناشی از آن نابود شدند. در کنار بی کفایتی شاهان قاجار و احتکار آذوقه توسط شخص احمدشاه قاجار، دولت بریتانیا به دلیل خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بینالنهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاستهای مالی – از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران – مسبب اصلی این قحطی بود. سربازان انگلیسی به دلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماریهایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که به دلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماریها، مبتلایان جان خود را از دست میدادند. به این ترتیب حدود ۹ میلیون ایرانی به شکلی دردناک از بین رفتند و پس از این قحطی چهل سال طول کشید تا ایران به جمعیت ۱۹۱۴ خود بازگردد.
تنها نکته بسیار روشن در این فاجعه، قربانی شدن ایران «بیطرف» در جنگ جهانی بود. هیچ یک از طرفهای متخاصم خواه به صورت نسبی و خواه مطلق، تلفاتی با این وسعت متحمل نشدند. فاجعهای که منجر به فروپاشی جامعه ایرانی، تثبیت تسلط استعمار بریتانیا بر ایران، تشکیل حکومتهای وابسته به بریتانیا و کودتا علیه دولتهای منتخب مردمی شد و در مقابل برای دولتهای متفقین پیروزی در جنگ را به ارمغان آورد.
روزگاری پیش از این، نویسنده مشهور ایرانی این جمله را به طعنه در دهان شخصیت متوهم رمانش گذاشته بود که در هر موقعیت بلاوجهی میگفت: کار، کار انگلیسیها است، و این چنین با فروکاست یک خط سیر حقیقی در تاریخ این مرز و بوم به یک توهم توطئه، بار معنایی حقیقی این ضرب المثل را به سخره میگرفت. اما با آگاهی از چنین سوابق درخشانی از غارتگری که در این گزارش کوتاه صرفا به بخشی از آنها اشاره شد، به نظر میرسد واقعا کار، کار انگلیسیها بوده است.
تردیدی نیست که مرور و بررسی این وقایع تاریخی و این حجم از خیانت و وطن فروشی و بی دفاعی در برابر متجاوزان برای هر انسان آزادهای تحقیرآمیز و دردناک است، اما توجه به این مطلب که با انقلاب اسلامی ایران، دست چپاول انگلیس و هر کشور بیگانه دیگری از ایران قطع شده و پس از چند صد سال نخستین بار است که از خاک و جان و مال ایرانی دفاع شده، به همان اندازه مسرت بخش و غرورآفرین است. اینکه جمهوری اسلامی این توان را دارد که نفتکش یکی از قدرتمندترین ارتشهای فرامنطقهای جهان را به دلیل تجاوز دریایی توقیف کرده و ملوانهای آن کشور را به عنوان نیروی نظامی متخلف بازداشت کند و مطابق قوانین داخلی خود دربار آن تصمیمگیری کند؛ یعنی جمهوری اسلامی توانسته است بلامنازع بودن قدرتهای استکباری جهان و الگوی رهبری نظام بینالملل را در سیاست و اقتصاد به چالش جدی بکشد. این یعنی جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار پس از چند چند قرن میتواند مسیر استعمار را با گفتمان مقاومت متوقف کند.